محل تبلیغات شما

-         سفیدک: نه.منظورم این بود که روز اول من و تو چه فرقی با هم داشتیم که اون دانش آموز تو راانتخاب کرد و من را دور انداخت؟! من و تو از اول هیچ فرقی با هم نداشتیم. او دانشآموز انتخاب کرد یعنی دقیق تر بگم بین من و تو فرق گذاشت و منی که عین تو بودم رادور انداخت و تو را استفاده کرد. به نظرت این قضاوت عادلانه ای بین ما بود؟!

-         سیاهک: آره راستمی گی! این عین ظلمه. باید اون دانش آموز تو محکمه الهی جواب بده که چرا با این کهما مثل هم بودیم یکی را انتخاب کرد و یکی را  زیرِدست و پا انداخت یا زبونم لال انداخت اونجا!من واقعا نمی فهمم چه فرقی بین لقمه ای که خورده می شه و لقمه ای که میندازن تویزبونم لال ،سطل زباله ؛ وجود داره؟! یکی نیست به این ظالم ها بگه: خجالت بکشید.ظلم بده. نکنید!

-         سفیدک:بیخود نیست که خدا همون حرفی را درباره اسرافکاران می زنه که درباره ظالمان میزنه. یعنی هیچکدومشون را دوست نداره.

-         سیاهک: حالاالبته خودمونیم خیلی شورش نکن. یه برگه یه رو سفید که به جایی برنمی خوره!

-         سفیدک: اینحرف رو نزن برادر. مهم اندازه ارزش من و تو نیست. مهم زشتی کاره. مهم بی توجهی بهحرف اون کسیه که خیلی بزرگه! ظلم کوچیک و بزرگ نداره. از طرفی اونایی که میلیاردمیلیارد اسراف می کنن از روز اول که اینجوری نبودن. از بچگی بد تربیت شدن. آرومآروم از ظلم های کوچیک شروع کردن. ما نباید کاری کنیم که آدمای عاقل به ما بخندد ولو یک کار زشت کوچیک باشه. ما باید به فکر فردای خودمون و دیگران هم باشیم.

-         سیاهک: بلههمین طوره. البته منم قبول دارم. من یه لباس بیشتر از تو کثیف کردم و خاطراتبیشتری دارم. منم وقتی فکر می کنم می بینم من و تو هم اندازه ایم. هم وزنیم.همشکلیم و اصلا اینقدر شبیه همیم که من و تو نداریم. نمی فهمم که چرا باید بین منو تو فرق بزارن؟ این عین ظلمه. آدمای این جوری فردا نمی تونن قاضی های خوبی باشند.

-         سفیدک: حالاای کاش زیر پا بندازن! من خودم بارها شاهد بودم که یک قاضی دستور قتل عام سی چهلنفر را اونم به دلیل یه بهونه و جرم بی خودی و مسخره مثل یه داعشی سر و ته شون راشین سِل کرد و فِرتی انداخت اونجایی که زبون منم لال می شه اگه اسمش رو بگم!

-         سیاهک: اینکه گفتن نداره منم اون روز اون وَرت بودم. صدای جیغشون را شنیدم همچین دلم ریش ریششد! تو داری خاطرات من و مرور می کنی. همین دیروز نبود که که روت اون ور بود و یهقاضی از خود راضی پشت میز محکمه دسته دسته از برادران ما را فرتی نقطه چین. کردو جنازهاشون را انداخت زززززبببلبل !

-         سفیدک: بسّهبرادر. روضه بسه. آتیش زدی به قلبم. خدا از سرشون نگذره. حالا دماغت و بالا بکش تادماغ منم بالا کشیده بشه. حالم رو بهم زدی!

-         سیاهک: مثلیکه تو اول شروع کردی ها.

-         سفیدک: میدونم. بی خیال. مطمئن باش اگه کمک کنی قول می دم همه سیاهی های تو را بپوشونم.حالا گوشا تو خوب تیز کن به محضی که صدای سر خوردن برگ ها را شنیدی بلافاصله بعدشنوبت ماست.

-         سیاهک : منیه چیزایی می گم اما به حرف های تو عین خودم ایمان دارم یه خورده دلم گرفته بود.سربه سرت گذاشتم. حواسم کاملا جمعه. خاطرت جمع باشه.

-         سفیدک :خیلی خوب حالا این حرف ها را ول کن. سکوت کن و گوش به زنگ باش. پس قرارمون اینباشه که وقتی این بار باد وزید یا علی را بگیم و توکل به خدا خودمون را بیندازیمتو دامن اون دانش آموزی که روی نیمکت نشسته. و تو چشاش نگاه کنیم و بگیم ماهمهستیم. با اجازه!»

-         سیاهک :باشه انشاالله. توکل به خدا. اما باید یه مقداری احساسیش هم کنیم یعنی وقتی خودمونرا می ندازیم تو بغلش؛ یک صدا با تمام قدرت می گیم: کمک! کمک! ماییم داداشی ها! مارا نجات بده از دست این داعشی ها.»

-         سفیدک: اوکی.من که آماده ام.

-         صدای سرخوردن برگ ها.

-         یا علی.

-         بپر

-         بگو

-         سفیدک وسیاهک: کمک! کمک! ماییم داداشی ها! ما را نجات بده از دست این داعشی ها.»

**************

یک برگه یه رو سفید» افتاد روی دستم و دیگهصدایی نشنیدم. بجز صدای سرخوردن قلم روی کاغذ و صدای جاری شدن چشمه احساس از قلبمروی صورت سفید و آزاد کاغذ:

چند روزی می شد که آقا معلمِ یکی یه دونه‌ی مایعنی آقای واحدی دوباره از اون موضوعات عجیب و غریب انشا را داده بود و مخ ما راتو فرغون گذاشته و این کوچه و اون کوچه می تابوند.

واقعیت اینه که تو این چند ماه اخیر با این موضوعها بد جوری چین و چروکای مغز ما را صاف کرده.»

*****************

بله دوستان من فقط خوب به حرف های یه برگه کاغذیه رو سفید گوش دادم و اونا را نوشتم و البته درسهای زیادی از نجوای این دوقلو هاگرفتم که یکیش این بود که اگه آدم دلش را صاف و صیقلی کنه خیلی راحت می تونه حرفهاش رو بزنه و درباره هر چیزی که خواست راحت انشا بنویسه.

**************

من همه ی این حرف های خوب را روی یه کاغذ آ چهار یهرو سفید» نوشتم. کاغذی که ممکن بود به سادگی تو دست یه آدمی داعشی که بد تربیت شدهفرتی پاره بشه و به قول معروف ! بندازن اونجا! و بدتر اینکه به راحتی کار زشتشونرا توجیه کنن.

 امیدوارم روحتون با این نوشته ها به پرواز دراومده باشه و لذت برده باشید. و البته بهدل نگیرید. قدر کاغذای یه رو سفید» را بدونید و به احترامشون خم بشید و خجالتنکشید. دست اونا را بگیرید و آسمونیشون کنید تا شما هم پیش خدای واحدی که همه مارا از روز اول دو رو سفید خلق کرده؛ روسفید بشید و از نصف دوم عمرتون هم مثل جوونیتون خیر ببینید.

تقدیمبه همه شهدای روسفید مدافع حرم به ویژه سخنگوی اونا یعنی شهید محسن حججی»                                                     محسن چتری 10 دی ماه 1397 . خمینی شهر/آم فلکا!

شب یلدای غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه

سرود در رثای سردار مدافع حرم شهید مصطفی زاهدی 3

سرود در رثای سردار مدافع حرم شهید مصطفی زاهدی 2

تو ,          ,یه ,ها ,رو ,هم ,و تو ,          سفیدک ,من و ,          سیاهک ,ما را

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

گروه عربی ناحیه 2 سنندج - کردستان germewhopen مــــرکز هیــئـت حضــرت ابـوالفــضـــل(ع) نــیــاســـــــر - خیابان ولی عصر(عج)حسینیه بیدكاب سبک نو وبلاگ مد توسط سارا ریس Letitia's memory دنیای فیلم بازار آذربایجان setttruseblai Robert's site Wholesale Cheap Jerseys from China for Cheap price